نامه ها، شماره ٣٨
سياوش دانشور

نمايشگاه عکس کارگران افغانى
نظر شما در مورد برگزاری نمایشگاه عکس کارگران افغانی چیست؟ اين خبر را بخوانيد: " نمايشگاه عكسى از كارگران افغانى در روزهاى 11 الى 19 اسفند ماه در نگارخانه‌ پرديسان فرهنگسراى دختران برگزار مي‌شود. اخراج گسترده و بى رويه‌ کارگران افغانى و انتشار اخبارى که منجر به تنفر مردم از اين کارگران شده است و اعتراض به گسترش اين روند غيرانسانى، علت برگزارى يك نمايشگاه عكس از كارگران افغانى شده است". کامران درخشان
کامران عزيز،
اين اقدام بسيار انسانى و مثبتى است. تصوير جمهورى اسلامى و ناسيوناليسم ايرانى از شهروندان موسوم به مهاجر در ايران و مشخصا شهروندان افغانى، تصويرى عميقا فاشيستى و نژادپرستانه است. کارگران افغانى بخشى از طبقه کارگر ايران هستند. آنها بخشى از شهروندان ايرانند و بايد از کليه حقوق شهروندى برخوردار باشند. دستگيرى و ضرب و شتم و اخراج اين شهروندان توسط جمهورى اسلامى و همينطور تبليغات شنيع نژادپرستانه عليه آنان توسط هر انسان شريفى بايد محکوم شود. اما نفس اعلام موضع در قبال يک حرکت ضد کارگرى و نژادپرستانه اگرچه لازم و حياتى است اما کافى نيست، بايد اقدامات متعددى را براى خنثى کردن و نهايتا شکست اين سياست سازمان داد. اين حقيقتى است که کار کارگر منشا ثروت و انباشت سرمايه مشتى بيکاره و سرمايه دار دزد است. داشتن يا نداشتن تابعيت ايران دراين حقيقت نميتواند خدشه اى وارد کند. سخت ترين و ناامن ترين کارها را اين کارگران با کمترين حقوق انجام ميدهند. آنها، مثل هر کارگر ديگر، چندين برابر بيشتر از آنچه که دريافت ميکنند توليد ميکنند. اگر کسى از حاصل کار طبقه کارگر به شمول کارگرافغانستانى امرار معاش ميکند، همين دولت و ارگانهاى سرکوب و مشتى سرمايه دار هستند. تبليغات نژاد پرستانه آنها تنها هدفش اينست که استثمار شديد و بردگى تمام عيار اين کارگران را توجيه کند. و گرنه بيکارى محصول سرمايه دارى است و ربطى به تعدادى مهاجر گرسنه و سرکوب شده ندارد. يا نسبت دادن جنايت و جرم به مهاجرين عمرى به سابقه پديده مهاجرت در جهان دارد. همه جاى دنيا فاشيستها٬ اسکين هدها٬ دولتهاى دست راستى٬ راسيسم نهادى در نظام سياسى -اقتصادى موجود٬ کمابيش همين ترهات را عليه مهاجرين تکرار کرده است. چه کسى نميداند که جنايتکارترين جنايتکاران در حکومت اسلامى نشسته اند. حکومتى که اين شرايط بردگى و سرکوب خشن اعتراض به بردگى را سازمان ميدهد. ترديدى نيست که ممکن است تعداد قليلى از "مهاجرين" در هر کشورى دست به اعمال جنايتکارانه بزنند. اما اين ربطى به مهاجر بودن آنها ندارد. اگر حقوق شهروندى و قانون يکسان با حقوق و وظايف يکسان براى همه اجرا شود، آنوقت ميتوان آمار جرم و جنايت را هم بدقت ثبت کرد و سهم شهروند "با سابقه مهاجر و غير مهاجر" را هم نشان داد. قانون جامعه بايد در دفاع از مصونيت شهروندان و حقوق آنها يکسان برخورد کند و در قبال هويتهاى کاذب ملى و قومى و مذهبى و يا عقيده و مرام افراد و يا تابعيت آنها کور باشد. اما در ايران ناسيوناليسم نژاد پرست و دولت سرمايه داران تلاش ميکند جنايت عليه شهروندان را با نام "مقابله با جنايت و بيکارى" و غيره توجيه کند. متاسفانه بدبختى روزافزون مردم و تاثير نسبى اين تبليغات باعث شده است که افکار عمومى جامعه نسبت به ابعاد جنايتى که صورت ميگيرد واکنش درخورى نشان ندهد. پايان دادن به اين مسئله در اساس کار طبقه کارگر و جريانات آزاديخواه و انترناسيوناليستى است که آزادى و برابرى را براى همگان ميخواهند و در اين جهت مبارزه ميکنند. ابتکاراتى مانند برپائى نمايشگاه عکس و غيره ميتواند کمکى در اين زمينه باشد. البته بايد ديد که اين نمايشگاه و برگزار کنندگان آن تاچه حد به حقيقت و دفاع از حقيقت پايبند اند. به هر حال کار مثبتى است و بايد از آن استقبال کرد. فراخوان ما به خوانندگان نشريه يک دنياى بهتر اينست که قاطعانه از حقوق شهروندان افغانستانى بعنوان بخشى از طبقه کارگر و شهروندان ايران دفاع کنند. ترور و قتل و ضرب و شتم و شکنجه شهروندان افغانستانى بخشى از پرونده جنايات اين رژيم است که بايد روز خودش بررسى شود. اين همان رژيمى است که به وفور به جريانات اسلامى در افغانستان کمک مالى و تسليحاتى ميکند اما کارگران و زحمتکشان افغانستانى را در ايران در زندان و اردوگاه کار اجبارى زندانى ميکند، اموالشان را ميدزدد و وحشيانه آنها را شکنجه و اخراج ميکند. طبقه کارگر ايران بايد حمله به کارگران مهاجر را حمله بخود تلقى کند و سياست روشن و عملى در قبال اين اعمال جنايتکارانه و ضد کارگرى رژيم اسلامى داشته باشد. موفق و پيروز باشيد.
رضا تابان
مخاطرات فعالیت، جامعه و جمهوری سوسیالیستی
دنیای امروز ما در دام یک غول بی شاخ و دم سرمایه داری آن هم به مثابه آخرین مرحله آن یعنی امپریالیسم افتاده، مارکس و لنین باید از گور بر خیزند تا ببینند قدرت سرمایه، مردم دنیا را در چه باتلاقی فرو برده است. واقعا ً نوشتن یک تحلیل سیاسی از وضع موجود حاکم شکستن شاخ غول را دارد. رابطه بازی های سیاسی پشت پرده معلوم نمی کند دو کشور متخاصم در حال جنگ، باهم دشمن هستند یا فقط یک جنگ زرگری در حال وقوع است. روی کار آمدن و به زیر کشیده شدن صدام حسین، طالبان و وقایع اخیر ایران در مقابله با غرب نمونه بارز آن است. معلوم نیست ابر قدرت ارتش امریکاست یا سیاست انگلیس یا سرمایه یهودی های جهان یا نیروی کار ارزن چین و.... شاید هم دستشان به طور مساوی در یک کاسه است.
شاید یک زمان سخت ترین کار را کار معدن یا معلمی معرفی می کردند ولی من امروز می توانم به جرات بگویم کسی که وارد بازی سیاست در این دنیا، حال با هر خط و سمتی، وارد سخت ترین کار دنیا می شود. جنگ قدرت رايج در دنيا برای خیلی ها متاسفانه حرمت قائل نيست، نه حرمتی برای جامعه نه حرمتی براى فرد. فقط جنگ، جنگ برای پول، جنگ برای قدرت، جنگ برای نفت و جنگ برای ..... هر روز قتل، خونریزی، فساد، اعتیاد، کار کودکان و..... اخباری است که اگر دنبالش هم نباشیم به طور روزمره به گوش مان می رسد. ظاهرا شنیدن خیلی از این خبرهای نا گوار به خصوص در جائی مثل ایران و منطقه دیگر عادی شده. کشته شدن انسانها در عراق اصلا ً مو را هم به تن خیلی ها سیخ نمی کند. با این سرعتی که سرمایه داری به این دستگاه آدم کشی و ضد انسانی خود را دامن ميزند، من یکی که فکر نمی کنم پایان عمر خودم را به طور طبیعی ببینم. مرگ طبیعی؟؟ چه واژه غریبی! وقتی به مرگ فکر نمی کنم می گویم مسلما ً یا در جنگ کشته میشوم یا زیر ماشین، یا سکته  فشار زندگی یا تردد یا به عنوان یک زندان سیاسی و اعدام. یعنی فکر این که هر لحظه امکان مرگم هست و کارهایم نیمه کاره می ماند. امید به این که جهانی پر از صلح را که برای آن تلاش کرده ام هرگز نمی توانم ببینم گاها ً آزارم می هد. شاید بعضی مواقع با رفقا در این مورد صحبت کنیم ولی این پایان حرف من نیست!
مصمم تلاش می کنیم. تلاش می کنیم تا نسل های بعد به فکر این چیزها نباشند. به نظر من هم روزنه های امید دیده می شوند و از زمانی که حکمت را از دست داده ایم این روزنه ها بزرگتر و بیشتر شده است. چپ رادیکال در جامعه هر روزه در حال مبارزه انقلابی با همه جست و خیزهای آن است. سنت چپ در سطح دانشگاه ها و جوانان رشد خوبی داشته، به نظر من میتوان امید یک انقلاب کارگری کمونیستی را در ایران داشت. اگر چنین امری در ایران رخ بدهد، که البته با توجه به فاکتهای موجود در جامعه می توان کمونیسم کارگری و چپ ایران را پیشرو ترین و با استعداد ترین چپ در جهان حاضر دانست. اگر ما در این جامعه به طور قاطعانه پیروز میدان باشیم مسلما ً قائله تروریسم اسلامی و تروریسم دولتی به بهانه جنگ با قطب مقابل خاتمه خواهد یافت، مسلما ً کارگران بسیاری از کشورها به پیروی از این انقلاب دست به کار میشوند که در نهایت یا پیروز میشوند یا حداقل به رفرم های اساسی در تامین معیشت اجتماعی دست می یابند. پس برای تغییر وضعیت جامعه جهانی و ایجاد یک تهدید برای سرمایه داری از سوی جامعه انسانی یک چنین انقلابی مورد نیاز جامعه بشری است و گرنه کره زمین در آینده با این وضعیت تبدیل خواهد شد به تصویری که خیلی از فیلم های تخیلی از آینده این کره می دهند ....
رضا تابان عزيز،
سرمايه دارى امروز را بايد همانطور ديد که تاثيرات مخربش را بر زندگى ميليونى انسانهاى واقعى ميگذارد. کارگر و مردم محروم در کشورهائى مانند ايران هر روز "امپرياليسم" را با گوشت و پوست شان حس ميکنند. امپرياليسم پديده اى خارجى نيست، بلکه آن شرايطى است که بر کار و توليد حاکم است. آن شرايطى است که اختناق عريان حکومتى و سازماندهى استثمار امپرياليستى و تامين فوق سود  را الزامى کرده است. اگرنه در اين يادداشت شما، بلکه و عموما در ديدگاه چپ ضد امپرياليست، که همان ناسيوناليسم ضد امپرياليستى است، همواره امپرياليسم را بعنوان پديده اى "خارجى" و جنگها و کشورگشائيها و "استعمار نوين" و "وابستگى اقتصادى" و غيره درک کرده اند. به همين اعتبار مبارزه ضد امپرياليستى را در چهارچوبهاى "استقلال و خودکفائى"، "رشد موزون توليد صنعتى و کشاورزى"، "دمکراتيزاسيون سياسى" و غيره ديده اند. نيروى ضد امپرياليست هم هر کسى و از جمله بورژواهاى "خودى" بودند که احيانا اينجا و آنجا تضاد منافعى برايشان تراشيده شده است. چپ دوره انقلاب ٥٧ بجز سازمان اتحاد مبارزان کمونيست کلکسيونى از اين ديدگاهها است. امروز هم ضد امپرياليستها اگر نه به همان زمختى سابق اما در اساس اين ديدگاهها را حفظ کرده اند. ضد يانکى بودن و خارجى ستيزى جوهره اين چپ است. "مقابله با سرمايه" براى اين چپ خود را در حمله به مک دونالد و امثالهم نشان ميدهد. خلاصه اينکه سرمايه دارى عصر امپرياليسم نه بعنوان يک سيستم جهانى کاپيتاليستى و نقد کمونيستى نه بعنوان يک نقد ضد کاپيتاليستى در تمام اشکال و جوارح آن، بلکه در رابطه صورى اين يا آن بخش سرمايه در فلان کشور با "نماد امپرياليسم و عموسام" تبئين شده است. با اين عنوان خمينى ضد امپرياليست ميشد و قابل حمايت! سرمايه دارى٬ مستقل از اينکه روبناى مذهبى يا ليبرال يا جمهورى يا خلقى يا دولتى دارد، مستقل از اينکه "انگليسى يا يهودى يا مسيحى يا ليبرال" است، سرمايه دارى است و داراى يک ماهيت ضد کارگرى واحد است. سرمايه دارى مطابق با منطق بورژوا در بازار عمل ميکند و استثمار و کسب سود را سازمان ميدهد. دولت سرمايه دارى در هرجا، مستقل از مسائل منطقه اى يا اولويتهاى سياسى بخشهائى از طبقه حاکم، سگ شکارى سرمايه است. در نتيجه تقابل با اين دنيا و اين مناسبات و مشقات ناشى از آن، تنها از طريق تقابل با سرمايه بعنوان يک رابطه اجتماعى و دولت و حکومت سرمايه دارى با هدف سرنگونى و الغاى آن ميگذرد. اين چه در ايران و افغانستان و چه در آمريکا و انگليس و غيره تنها پاسخ طبقه کارگر است.
معضلات و مصائب سرمايه دارى امروز جملگى از ضررويات اين نظام اند. منشا و دوام و بقاى اين معضلات تماما از اين نظام و قانون جنگل کسب سود و توليد براى سود در مى آيد. اگر جامعه اى براين مبنا بنا شده است، که امروز دنيا برهمين اساس ميگردد، آنوقت کم و بيش و در يک چهارچوب جهانى٬ فقر و جنگ و اختناق و کمونيسم ستيزى و آزادى ستيزى و ارتجاع گرائى و ضد بشر بودن نيز وجود دارند و پايانى براى آنها با اين نظام متصور نيست. حق با شماست که سياست و کار سياسى از سخت ترين و بى ارج ترين کارهاست. اما همزمان بايد تاکيد کرد که تلاش براى تغيير و تن ندادن به وضعيت موجود، همواره و در طول تاريخ بشرى نيز در کنار اين شرايط غير انسانى وجود داشته و خواهد داشت. اين منطق ساده جامعه طبقاتى است. اينهم درست است که تلاش دارند ما را به قتل و جنايت و بيرحمى و دروغگوئى و رقابت و خود پرستى "عادت" بدهند. اين اساس فرهنگ و مبناى ايدئولوژى نظام بورژوائى است. اساس نگرش فرد بورژوا به انسان و کارگر و جامعه است. اساس منطق سرمايه و قانون اساسى بازار است که باغ وحشى بمراتب وسيع تر و وحشى تر از هر باغ وحش واقعى است. ما در درون جامعه اى زندگى ميکنيم که جنگ و تنش و تقابل يک وجه لاينفک آنست. اينکه هر کس ميتواند به آرمان نهائى اش برسد و دمى در سايه آن آرامش داشته باشد را نميدانم. کمونيسم چک سفيد و وعده مذهبى به کسى نميدهد. اميد به آينده اى بهتر و تلاش براى تغيير نقطه عزيمت حرکت و تلاش نسلهاى متمادى است. کمونيسم در ايران در ايندوره تاريخى مشخص، با فرض شروط معينى و پاسخ به سوالات معينى، ميتواند نقشى تعيين کننده ايفا کند که حاصل آن مقدار زيادى آزادى و خوشبختى در مقياسى گسترده براى تعداد زيادى آدمهاى واقعى باشد. ما موظفيم تلاش کنيم. شکست و پيروزى ما را تماما پراتيک ما بعنوان يک جنبش طبقاتى و اجتماعى تعيين ميکند. ما موظفيم بخاطر کودکان امروز، بخاطر له شدگان ديروز، بخاطر اعداميهائى که فردا به ميدان تير ميبرند، بخاطر متوقف کردن اين چرخه جنايت و ترور روزمره، بخاطر اعاده انسانيت تلاش کنيم. ما بردگان مجبوريم شورش و قيام کنيم حتى اگر توسط برده داران در بيدادگاههاى سرمايه محکوم به اعدام شويم. ما موظفيم اين وضعيت را نپذيريم، چون پذيرفتن آن دون شان انسانيت است. موفق و پيروز باشيد.
رفقا سعيد از اصفهان و عليرضا از کرج
فرم هاى تقاضاى عضويت شما را دريافت کرديم. پيوستن تان به حزب اتحاد کمونيسم کارگرى را تبريک ميگوئيم. به حزب خودتان خوش آمديد. اميدواريم همراه با اردوى وسيع آزادى و برابرى جمهورى اسلامى و سرمايه دارى را در ايران سرنگون کنيم و بر ويرانه هاى آن نظامى سوسياليستى و جامعه اى خوشبخت براى همگان برپا کنيم. موفق و پيروز باشيد.
«پان پراگ»
ورود مواد مخدر جديد: نام اين ماده «پان پراگ»است و در بسته بندى زيبا و با عکسهاى هنرپيشه هاى هندى و پاکستانى به صورت آدامس، پاستيل و پودرهايى با طعم نعنا و خوشبو کننده دهان وارد کشور ميشود. قيمت اين ماده مخدر الان در مشهد 50 تومان تا 300 تومان ميباشد. دليلى که مصرف کنندگان «پان پراگ»ها را به سمت آن ميکشد، احساس گرمى، سرخوشى موقت، سبکى سر، گيجى و شادى کاذب است. بسيار سرطانزا هم هست. لطفا براى همه بفرستيد.
دوست عزيز٬
با انتشار خبر شما آنرا براى تعداد زيادى فرستاديم. مواد مخدر در ايران سودى نجومى دارد. برخى ها درآمد ناشى از آن را بعد از درآمد نفت در رتبه هاى "تاپ" قرار ميدهند. ترديدى نيست که دولت٬ سران دولتى و نظامى٬ و کسانى که اسکله و امکانات و فرودگاه و خلاصه همه چيز براى ترانسپورت و توزيع دارند٬ قادرند در ابعاد وسيع اين امر را سازمان دهند. بزرگترين مافياهاى مواد مخدر در ايران انگشت کوچکه کسانى نميشود که از بالا و آگاهانه قصد دارند نسل جوانان را زمينگير کنند. مواد مخدر در ايران مدتهاست که يک سلاح سياسى و مکمل مهمى در سيستم دستگاه سرکوب است. موفق و پيروز باشيد. *